امشب هوا ابری است. باران میبارد. بهاری و نمنم. مردی که بیست سال در این ارامگاه شبکار بوده شبیه عرفا حرف میزند. حوصلهی حرف اضافه ندارم. حوصلهی ادم اضافه. زندگی خودم را میخواهم. سکوت خودم. کتاب خودم. ارامش خودم. دوست دارم برگردم. پ به من سکوت را یاد داد. در خانه ماندن و خلوت. یکجور یینیازی واقعی. یک جور بیادا بودن. به شکلِ خلوت خود بودن.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 2
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 3
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 10
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 7
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 9
روزهای تعطیل چه میکنم؟ بیدار شدم. کتری را روی گاز گذاشتم. بیست و پنجدقیقه در ارامش و سکوت یوگا کردم. سلام بر خورشید انجام دادم. حالا صبحانه. نان تست با تستری که برای پ خریدم. کره و مربای بِه. ناهار از قبل داریم. ماکارونی و ترشی بادمجون. خوشحالم. کاش بیماری ژ بهخیر بگذرد.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 17
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 18
این آخر هفته خوشبخت بودم. جز بحث با آ که چهارشنبه صبح بود بقیهی چیزها خوب بودند. کتاب خواندم، دراز کشیدم، آ اس پ رفتیم و پنیر خریدیم. عکس گرفتیم. در خانهی تمیز و مرتب غذا پختم. مهمانی گرفتیم. مهمانها رفتند، در سکوت و تمیزی خانه خوابیدم. در سکوت کتاب خواندم. و پ برایم در همین سکوت از میکلآنژ گفت. درست همین حالا فکر کردم زنده بودن خوب است. پ را دوست دارم.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 15
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 19
خودم را به کسی ثابت نمیکنم. نه استاد راهنما، نه رییس، نه خواهرم، نه پ و نه هیچ خر دیگری. چیزهایی درهم...
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 18