برای ما دعا کنید

ساخت وبلاگ

 

از وقتی از ان سفر مسخره غم انگیزم آمدم هیچ چیز خوب نبود. دو ماه گذشته و هر روز بزرگترین غصه نگرانی برای تو بوده. کاش این روزهای بد و تلخ و سیاه می گذشت. دوست ندارم این شکلی باشی. مریض، خسته، عصبی و ترسیده. خودم هم ترسیدم. از بیماری، دکتر، دوا و بیمارستان و جراحی بیزارم. دلم سلامتی تو را می خواهد و یک شب خوابِ بدون ترس. ترسِ از دست دادن تو. ترس از اینکه درد بکشی. تحمل این وضعیت را ندارم. کاش این روزها زودتر بگذرند. هر روز با ترس گذشته و می گذرد. خوب شو. من به تو احتیاج دارم. به شادی تو به خنده هایت. به اینکه فکر کنم دوستم داری.

 

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 216 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 5:00