سه شنبه به خانه ص رفتم. لباس ها در ماشین لباسشویی ریخت. کیک تولد خرید. حرف زدیم. بی حال و خسته بودم. چهارشنبه به خانه رفتم. پنج شنبه و جمعه در خواب و استراحت گذشت. دیروز اداره نیامدم و به کارهای خانه رسیدم. امروز کارها تمام می شوند. به دانشگاه می روم تا کمی از شرایط ثبت نام خبر دار شوم.نوشته شده توسط ستاره در 19:16 | لینک ثابت • ,برایم,تولد,گرفت ...ادامه مطلب
دوست تازه ای پیدا شد. حرف زدیم. به سفر چند روزه ای فکر کردم. شرایط سفری که احتیاج به پول داشته باشد نیست. دیروز بی خود دلم گرفت. خواهر غر زد و باز احساس بدبختی کرد. غمگین شدم. امروز روز تازه ای است. هر فکری که بوده تمام شده. باید از چیزهای کوچک زندگی لذت ببرم. نوشته شده توسط ستاره در 11:25 | لینک ثابت • , ...ادامه مطلب