چیزهایی درهم

متن مرتبط با «گذشت» در سایت چیزهایی درهم نوشته شده است

یه سال دیگه هم گذشت

  • می‌گه به‌جای این حرفا بشین کارت رو درست کن روحیه‌ت رو درست کن. می‌گم من درباره رابطه با تو حرف می‌زنم.تنهام. خوبه دارو می‌خورم برا افسردگی. ‌وگرنه بیشتر ازاین حرفا سقوط کرده بودم تو دره‌های عمیق غم. یه سال دیگه هم گذشت. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خوب و بد گذشت

  • پ فقط صدایم را شنید. بی‌فایده است. نمی‌فهمد. بی‌خود خودم را درگیر کردم‌. باید راه خودم را بروم. پاییز دلگیر است. تنهایی دلگیر است. نزدیک به ده پانزده کتاب نخوانده در قفسه هست. نزدیک به ده داستان نیمه‌تمام. از فردا به خانه برمی‌گردم و کار خودم را می‌کنم. زندگی خودم‌. آزادی خودم‌. شاید هفته بعد به همدان یا اصفهان بروم. زندگی ادامه دارد. قسمتی از زندگی من هم این‌شکلی گذشت.صبح به دفتر استاد رفتم که داستانی بخوانم حرف بی‌خود زدیم. داستان نخواندم. بی‌روسری قسمتی از مسیر را امدم. سبزی خوردن و اسفناج خریدم. با دستفروش سرچهارراه حرف زدم. هفته بعد روزهای بهتری دارد. به خانه امدم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نامهربونی نمی خواهی بدونی که آب از سر گذشته

  • روزهای اردیبهشت قشنگ شدند. خانه که رفتم بخاطر بابا غصه خوردم. شرایط برایش سخت شده. خواهر ناراحت بود که نتوانسته ماشین بخرد.  یکشنبه جلسه فیلم بود. دوشنبه به دیدن استادِ عزیز قدیمی رفتم. گفت همین که کار خودت را می کنی به حرف بقیه توجه نداری و قصد نداری با کسی مسابقه بدهی عالی است. قرار شد هر هفته ب, ...ادامه مطلب

  • دو روز خوب دیگر هم گذشت

  •   خواهر آمد. دو روز خیلی خبو را در کنار هم گذراندیم. بالاخره دیروز عصر دوربین خریدیم. بعد هم به دیدن استادش رفتیم تا برای پایان نامه اش امضا بگیرد. بعد هم در آریا شهر ره رفتیم. شب به خانه ج رفتیم. آخر شب با ج و س در خیابان ها دور زدیم. صبح به خانه آمدیم. زرشک پلو با مرغ پختم. حرف زدیم. غروب رفت.  فردا امتحان میان ترم زبان دارم. کارهای اداره کم نیست. باید برنامه ریزی کنم.   , ...ادامه مطلب

  • روزهایی که با خودم دوستم

  •   مدت هاست که اینجا چیزی ننوشتم. بیشتر روزها چیزهایی روی لب تاب نوشتم.  دوباره به روزهای خوبِ خوشحالی و نظم و انضباط و کار کردن رسیدم. روزهایی که با خودم دوستم. روزهای تلاش های کوچک برای ادامه دادن این راهِ سخت. روزهای ناامید نشدن و امید بستن به رسیدن. هر چند دور و دیر.  از روز تولدم بگویم که تو آمدی. روز قبلش آمدی. اما خسته بودی. حالت خوب نبود. هیچ نقشه ای برای تولد من نکشیده بودی. جهان تاریک بود و من گریه کردم که چرا به دنیا آمدم. روز تولدم بسیار غمگین بودم. بعد از اداره دوست سلبریتی با مهربانی زیاد زنگ زد. ب هم زنگ زد. صمیمی ترین دوست زنگ نزد.  شب قبلش بداخل,روزهایی که باید نطفه تشکیل شود,روزهایی که باید حجامت کرد,روزهایی که با تو گذشت,روزهایی که احتمال بارداری زیاد است,روزهایی که احتمال بارداری کم است,روزهایی که برای بارداری مناسب است,روزهایی که احتمال بارداری بیشتر است,روزهایی که احتمال بارداری وجود دارد,روزهایی که باید باردار شد,روزهايي كه احتمال بارداري زياد است ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها