چیزهایی درهم

متن مرتبط با «فکر» در سایت چیزهایی درهم نوشته شده است

تو هم به کن فکر می‌کنی؟

  • شد هفت روز. هفت شب. چهل و هشت نفر پیام واتس‌اپی فرستادند هیچ‌کدام تو نبودی. بله به من فکر نمی‌کنی و من وقت راه رفتن در تاریکی، در خیابان شریعتی، روی آن پل هوایی ِترسناک با خودم حرف می‌زدم: مگر همه‌ی زندگی چیزی جز همین بود؟ نه. بیشتر وقت‌ها آنچه می‌خواستم نبود. بعد انگار که با کلمه‌ها حودم را بغل کنم. به خودم حق می‌دهم. می‌گویم شاید تمام شد. شاید دوباره روشن‌تر بیینی. به هر حال این رنج توست و یکی این‌همه رنج پاشیده به سر تا پای تمام این روزها و شب‌ها. و حس نخواستنی بودن رهایم نمی‌کند. بعد در خیابانِ تاریک مرتب به خودم می‌گویم:دروغه. تو خواستنی هستی.خلاصه اقای محترم تو بی‌رحم و بی‌مسئولیت بودی. خاطره‌ی تاریکی درست شد. نمی‌دانم شاید این یکی را هم زمان کمرنگ و بی‌رنگ کند. تو بمان با دگران. من؟ تنها، ساکت،بی‌پناه و خیلی غمگین. کاش همه‌چیز طور دیگری بود. خسته‌ام. کاش می‌توانستم شش ماه بخوابم. از سرم می‌گذرد تو هم به من فکر می‌کنی؟ و بلافاصله می‌گویم نه معلومه که نه. راستی خانم شوریده پیدا شد :-)) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها