چیزهایی درهم

متن مرتبط با «کاش» در سایت چیزهایی درهم نوشته شده است

کاش

  • کاش بشه دوباره خوند و نوشت‌., ...ادامه مطلب

  • کاش کمی بهتر شوم

  • حالم بد و بدتر شد. دیروز و امروز را در رختخواب بودم. تب، لرز، سرفه‌های سنگینی که سینه‌ام را از جا می‌کَنند. بی‌حالی شدید. اب‌پرتقال، لیمو شیرین و چای کم‌رنگ خوردم. توان هیچ کاری را ندارم. پ گرفتار شده. هر روز مشکل تازه‌ای پیدا می‌شود و همچنان خانه‌اش روی هواست. دوست داشتم حالم خوب باشد و مثل هر روزِ زندگی عادی بنشینیم باهم قهوه بخوریم. نه فقط حال من. که حال همه‌ی ما. پیامک فرمایشی فرستاده‌اند که باید از برد تیم ملی خوشحال باشی. درباره موضوع به این سادگی هم اجازه نمی‌دهید خودمان درباره خوشحال بودن یا نبودنمان تصمیم بگیریم؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کاش می‌فهمیدی

  • پ درکی از حرفای من نداره. چقدر تنهام و چقدر دلم می‌خواد بمیرم. چقدر هیچ روزنه‌ای نمی‌بینم. چقدر همه‌چی تاریکه. چقدر خسته‌ام.صدای من به پ نمی‌رسه.من پیله می‌کنم. قبول. اما هربار حرف زدن بی‌نتیجه است. خیلی بی‌نتیجه. مرتب یاداوری می‌کنه که نمی‌شه. نمی‌تونیم. نمی‌تونیم. این بار هم اسیر یه بازی قدیمی‌ام. کاش از این روزا فاصله بگیرم. کاش حالم بهتر شه. بعد اداره راه اومدم و فکر کردم. فکر کردم. فکر کردم. و به هیچ‌جا نرسیدم. گفتم ببین یه چیزای خوبی هم هست اما باز رسیدم به صدای پ. خسته‌ام. چطوری می‌شه بیرون رفت از این بازی، رابطه، زندگی و زمین؟ چقدر همه چی همیشه سخت بود. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کاش بخوابم و بیدار نشوم

  • فکر کردم پشت میز اداره هم عجب جایی است. جایی برای خودت. کاش مغر کار کند و بتوانی بخوانی بنویسی. با خودت خلوت کنی. که هر چه هست و نیست خودت را داری. پ گفت عکس‌های سفرش را بیینم. گفتم نمی‌خواهم. ناراحت می‌شوم چون همه‌ی این برنامه‌ها را تنها برگزار می‌کند. گفت نمی‌شود. خودت هم می‌دانی. تو همین حالا هم بخواهی برای لندن ویزا بگیری پنج سال طول می‌کشد. گاهی ارزویی نمی‌ماند. جز مرگ. تحمل این زندگی و این‌همه اندوه گاهی سخت می‌شود. گاهی خسته می‌شوم. و کم می‌آورم. کی درسم تمام می‌شود؟ کی به موقعیت بهتر می‌رسم؟ کی می‌توانم از صمیم قلب احساس خوشبختی بکنم؟ رابطه با پ سرگرمی است. بودنش گاهی خوشحالم می‌کند. گاهی خیلی غمگین. همین حالا دوست دارم گریه کنم. از همه چیز خسته‌ام. خیلی خسته. کاش بخوابم و بیدار نشوم. ادمیزاد چقدر باید جان بکَند و با هزار جور اضطراب سر و کله بزند؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کاش خوشحالی تمام نشود ..

  •   از چند روز مانده به عاشورا و تاسوعا حالم خوب بوده تا همین حالا. دلیل اصلی خوشحالی هم خوب بودن نسبی حال و احوال باباست. وقتی به بیمارستان رفت من نبودم. به خانه که آمد من رفتم. حالش بهتر از قبل بود. امیدوارم روزهای طوفانی دوباره خانه ی پدری را پیدا نکنند.  این هفته عالی بودم. تمام وقت خواندم نوشتم و تکالیف زبان را انجام دادم. بخاطر زبان خوشحالم. اوضاع بهتر از قبل شده.  الان می روم فیلم ببینم. فردا امتحان میان ترم زبان دارم.  هفته قبل حداقل شصت نفر را دیدم که دلم نمی خواست بجایش باشم. همه شرایط وحشتناکی داشتند. در حال حاضر خوشحالم. :-)  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها