چیزهایی درهم

متن مرتبط با «شده» در سایت چیزهایی درهم نوشته شده است

از بازی تازه کشف شده

  • بازی تازه پیدا کردم. بازی تازه از بازی‌های روان. گفتم به مرکز خرید کنار خانه‌ی پ برویم حس کردم دوست ندارد. گفتم بی‌خیال، نمی‌خواد بریم. گفت نه بریم. و من دیگر برایم مهم نبود. کادوی تولد هم که برایم نخرید. سفر هم که نرفتیم. خودش که نفهمید این چیزها مهم است. کادوی تولد را گفتم بعد بگیر، سفر را گفتم که باعث ناراحتی من شده، بیرون رفتن و غر زدن‌های مدام را گفتم، اما امروز فکر کردم این همان موقعیت همیشه است. کسی کاری برای من نمی‌کند. فقط خدمات یک‌طرفه‌ای از سمت من جریان دارد. همیشه همینقدر تنها. هیچ‌کس کاری برایم نمی‌کرد. درگیر همان بازی‌های قدیم نشدم؟ باید خودم را از این بازی بیرون بکشم. چطور؟ هنوز نمی‌دانم.ماجرای سفر پ غمگینم کرد. آنقدر که دلم می‌خواهد همدیگر را نبینیم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دنیا دوباره تاریک شده

  •   دنیای من همیشه با مشکلاتی که مربوط به بیماری های باباست تاریک می شود. از پنج شنبه گذشته تا همین حالا فقط تاریکی است. اشک های من تمام نمی شوند. وضعیت بابا تغییری نمی کند. کماکان من بی مسئولیت ترین عضو خانواده تلقی می شوم. دختر خوبی نیستم که اگر بودم اینجا نبودم همان جا بودم کنار پدر و مادری که بیماری جانشان را به لبشان رسانده.  همه چیز سخت شده. منتظر آخر هفته ام. این هفته هم باید به خانه بروم. اگر اینجا را خواندید برای بابا دعا کنید.  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها