چیزهایی درهم

متن مرتبط با «فرهنگ شریف تار» در سایت چیزهایی درهم نوشته شده است

سخت نگیر ستاره‌ی کوچکِ غمگین

  • پ با تلفن حرف می‌زند. با رفیقش که سلطان اعتماد به‌نفس خاورمیانه است. البته که طفلک نه معاشری دارد نه رفیقی. ادم خودخواه، بی‌ادب و پرادعا‌یی است. پ همیشه تشویقش می‌کند. خیلی با افتخار درباره‌ش حرف می‌زند.دیشب ط گفت مادر و پدرش گفتند که به او افتخار می‌کنند. باز یادم آمد هیچ‌وقت من چنین چیزی نشنیدم. همیشه کم بودم. حتی حالا که مادربزرگم از شکل بوسیدنم هم ایراد می‌گیرد. روی ماهش را شبیه دخترِ از دیدِ او منفورِ خواهر شوهر بدبختش بوسیده بودم. دوست داشتم بپرسم چرا هیچوقت مهربان نبودی؟ چه زبان تلخی داشتی و داری. بعد تمام راه به اضطراب خودم در همه‌ی کودکی و نوجوانی فکر کردم. به راهی که بین دو خانه بود. خانه‌ی کودکی و بی‌پناهی بزرگسالی. به تهران. دختر خوب این‌همه سال را در جاده نمی‌گُذَراند. من دختر خوبی نبودم‌. از دید این‌ها.لااقل نباید خودم را اذیت کنم. سخت نگیر عزیز من. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از شب‌های تاریک

  • فروغ خوب گفته:«و زخم‌های من همه از عشق است» نگاهم سانتیمانتال نیست. اما از این‌همه تکه‌پاره شدن خسته‌ام. ظرف این یک ماه همه‌چیز عوض شد. خبر سرطان ژ و عوض شدن نظر پ. قرار گذاشته بودیم یک سال صبر کند بعد تصمیم بگیرد. گفته بود: باشه. و من پرنده شده بودم. مگر می‌شود زندگی به اندازه‌ی یک سال قشنگ بماند؟ نماند. پ امشب گفت واقع‌بین باش. ما نمی‌توانیم باهم بمانیم. و این حرف‌ها... تیزیِ این حرف‌ها. رفتم پیش روانپزشک. انگار که سفر. این هم سفری بود و تمام شد؟ دیگر هیچ‌چیز نمی‌دانم. گیجِ گیجم. هر لحظه حس و باوری دارم. از ظعر فکر می‌کردم آهر هفته‌ی بدی نیست. حالا تاریکم. پ حرفش را زد. اما من ادم تنهایی بودم که همیشه برای خودم راه باز کردم. آدم آزادی بودم که روی پاهای خودم ایستادم. حالا هم همین است. من ادم تجربه‌ام. ادم زندگی. که می‌داند که این ماجرا و سفری که نامش زندگی من است کدام روز تمام می‌شود؟ باور کردن خودم، کلمه‌ها، نوشتن. سفر.شاید البته باز فرو بریزم. نمی‌دانم.کاش صبح روشن باشد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از خیابان‌هایی تاریک

  • گفتم دوستت دارم. زود برگرد. خندید. صدای خنده‌اش در سرم پیچید. راستش یاد ان شب و روز لعنتی اول سال افتادم. نمی‌دانم تحمل رفتن و برای همیشه رفتن پ را دارم یا نه. حس می‌کردم این غم‌ سنگین است. حس می‌کردم چقدر فضای خیابان‌ها خفه‌کننده می‌شود وقتی آدم کسی را از دست می‌دهد . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دنیا دوباره تاریک شده

  •   دنیای من همیشه با مشکلاتی که مربوط به بیماری های باباست تاریک می شود. از پنج شنبه گذشته تا همین حالا فقط تاریکی است. اشک های من تمام نمی شوند. وضعیت بابا تغییری نمی کند. کماکان من بی مسئولیت ترین عضو خانواده تلقی می شوم. دختر خوبی نیستم که اگر بودم اینجا نبودم همان جا بودم کنار پدر و مادری که بیماری جانشان را به لبشان رسانده.  همه چیز سخت شده. منتظر آخر هفته ام. این هفته هم باید به خانه بروم. اگر اینجا را خواندید برای بابا دعا کنید.  , ...ادامه مطلب

  • فرهنگ شریف

  •   چه چیزی بدتر از منتشر کردن عکس های هنرمندان روی تخت بیمارستان؟ خیلی ناراحت می شوم. دلم نمی خواهد آدم هایی را که دوست دارم این شکلی ببینم. می خواهم همیشه آنها را با بهترین عکس هایش بخاطر بیاورم.  آقای فرهنگ شریف عزیز زودتر خوب شوید. جهان با صدای ساز شما جای بهتری است.   ,فرهنگ شریف,فرهنگ شریف بیژن ترقی,فرهنگ شریف دانلود,فرهنگ شریف تار,فرهنگ شریف ابوعطا,فرهنگ شریف اپارات,فرهنگ شریفی,فرهنگ شریف download,فرهنگ شریف شبنم,فرهنگ شریف و هایده ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها