از خیابان‌هایی تاریک

ساخت وبلاگ

گفتم دوستت دارم. زود برگرد. خندید. صدای خنده‌اش در سرم پیچید. راستش یاد ان شب و روز لعنتی اول سال افتادم. نمی‌دانم تحمل رفتن و برای همیشه رفتن پ را دارم یا نه. حس می‌کردم این غم‌ سنگین است. حس می‌کردم چقدر فضای خیابان‌ها خفه‌کننده می‌شود وقتی آدم کسی را از دست می‌دهد .

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 123 تاريخ : شنبه 30 مهر 1401 ساعت: 10:24