چیزهایی درهم

متن مرتبط با «دوست» در سایت چیزهایی درهم نوشته شده است

صبح با کلمه‌های مهربان دوست باوفا شروع شد

  • هیجان‌انگیزترینِ قسمت اینجا نوشتن همین خواندن کلمه‌هایی است که دوست باوفا نوشته است. اول اینکه پ برگشت. و من روز دوازدهم تیر برایش نوشتم بهتر است ادامه ندهیم. بعد گریه گریه و گریه. اخر شب گفتند تهران فردا تعطیل. پ زنگ زد و روز بعد صبحانه خوردیم و طولانی حرف زدیم. شاید نوشتم که مشکلات رابطه‌ی ما حل نمی‌شود و پ دوباره می‌رود و این ماجرا فقط دوستی است. چند روزی خوشحال بودم. از جزئیات هیچ‌چیز یادم نیست. دیروز هم‌خانه‌ی قدیم مهمانی گرفت. «و» با دوست پسرش امد. و این‌ها چقدر از من دور بودند. هم‌خانه قدیم سوپ خوشمزه پخته بود‌ و چایی با شیرینی لطیفه چه خوشحالی قشنگی بود. بعد رفتم پیش پ. پ در چند روز گذشته حوصله نداشت. دیشب گفتیم برویم پیاده‌روی. و بعد حرفمان به اینجا رسید که من پیاده‌روی دوست دارم و از حالا به بعد خودم پیاده‌روی می‌روم.راستی بعد از تلاش دو سال و چند ماهه برای رساله قرار شد در جلسه‌ای صحبت کنم ‌‌ و این اولین حضور حرفه‌ای در فضای رشته تحصیلی است.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • برای دوست عزیز ویچسلاو کروتکی

  • ممنونم که هستید و می‌خوانید. معاشرت ِناچار با کسانی که دوست نداریم آزاردهنده است. خیلی آزاردهنده. این غزل سعدی برای شما:یارا بهشت صحبت یاران همدم‌ستدیدار یار نامتناسب جهنم‌ستهر دم که در حضور عزیزی برآوریدریاب کز حیات جهان حاصل آن دمستنه هر که چشم و گوش و دهان دارد آدمیستبس دیو را که صورت فرزند آدمستهرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌امجز بر دو روی یار موافق که در همستآنان که در بهار به صحرا نمی‌روندبوی خوش ربیع بر ایشان محرمستوان سنگدل که دیده بدوزد ز روی خوبپندش مده که جهل در او نیک محکمستآرام نیست در همه عالم به اتفاقور هست در مجاورت یار محرمستگر خون تازه می‌رود از ریش اهل دلدیدار دوستان که ببینند مرهمستدنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریفلیکن رفیق بر همه چیزی مقدمستممسک برای مال همه ساله تنگ دلسعدی به روی دوست همه روزه خرمست بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دوست داشتم هنوز دلم برای کسی تنگ شود

  • شده از خشم بخواهید بزنید بر صورت یکی؟ من پر از خشمم. و دوست دارم با مشت بکوبم به صورت پ. پ از تو متنفرم. و فقط دوست داشتم هنوز دلم برای کسی تنگ شود.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • با زندگی دوست باش

  •  تعطیلات در روزگار کرونا چطور بود؟ خوب. راضی بودم. خواندم نوشتم و سعی کردم خوب باشم. شش روز تنها و هفت روز در کنار مامان. بودن مامان خوشبختی است. سال تازه ای شروع می شود باید بیش از هر کس و هر چیزی به خوبی و سکوت برسم و بی نیازی. چیزی نخواستن و البته تلاش کردن. مهم نیست چه اتفاقی میوفتد. باید با زندگی دوست باشم. , ...ادامه مطلب

  • برای دوستی که اسمش من است

  •   با اسم «من» کامنت گذاشته و نوشته: بلاگستان یجورایی مثه کوچه های خاکی یزد میمونه - هر رهگذری پا نمیذاره توش- هرکسی قدر کاهگل و خاک رو نمیدونه ... خیلی موافقم.. همینطوری است. کاش چیز بیشتری درباره اش می دانستم. اسم یا آدرس وبلاگش. اینجا را خیلی دوست دارم. برایم تمرین نوشتن است. وقتی می نویسم یاد می گیرم زندگی و جزئیات را بهتر ببینم. تاریخ زندگی خودم با همین نوشتن های ساده یادم می ماند. دوست های تازه پیدا می کنم. مهم تر از همه اینکه نوشتن درمان است. همین که می نویسم آرام تر می شوم و دنیا و خودم را بهتر می فهمم.   ,شعر برای دوستی که مرده ...ادامه مطلب

  • تنهایی

  •   دیروز هم اداره و کلاس زبان و کتاب خوبی که خواندنش لذت بخش بود. تو دور شدی. لعنت به فاصله. دوری. سفر. ندیدن. دلتنگی. تنهایی. تنهایی. تنهایی. در حد مرگ تنهایی. غذا خوردن تنهایی. بیرون رفتن تنهایی. صبحانه تنهایی. ناهار تنهایی. شام تنهایی. خرید تنهایی. زندگی تنهایی. شب تنهایی. روز تنهایی.  کار کار کار و از راه رسیدن آدمهایی که تو را از دور می بینند و به خودشان حق می دهتد هر قضاوتی بکنند. که نمی فهمی. که کار زیادی از دستت ساخته نیست. که هزار چیز دیگر.  از اداره که آمدم با خواندن سه کلمه در فیس بوک به شکل عجیبی بهم ریختم. باید اهمیتی ندهم. هر آدمی زخم های خودش را دارد,تنهایی,تنهایی لیلا,تنهایی پر هیاهو,تنهایی شعر,تنهایی یعنی,تنهایی عکس,تنهایی من و خدا,تنهایی دم مرگ,تنهایی به انگلیسی,تنهاییم را دوست دارم ...ادامه مطلب

  • دوستی کی آخر آمد

  •   ما احتیاج به دوست داریم. دوستانی که ما را همین شکلی که هستیم دوست داشته باشند. دوستانی که کنارشان لازم نباشد خودمان را سانسور کنیم. خودِ خودمان باشیم با همه ی مشکلاتی که داریم. مدت هاست حس واقعی ِ دوستی را گم کردم. هیچ کس نیست که خیلی صمیمی باشد یا من بتوانم در کنارش کاملا خودم باشم.  شاید آخرین دوستیِ خوب بودنِ س بود. حالا از هم فاصله داریم. با هم صمیمی نیستیم. امشب در خانه اش مهمانی است. دوستان تازه اش می آیند.  م آمد. به کافه نزدیک حانه رفتیم. حرف زدیم. کاش پولدار شوم و بتوانم کتاب بخرم. :-( قبل از آمدن م کتابی را از قفسه کافه برداشتم. مجموعه داستان کوتاه ,دوستی کی آخر آمد,دوستی کی آخر آمد شهریاران را چه شد,دوستی کی آخر آمد دوستاران را چه شد,دوستی کی آخر آمد دوستداران,شعر دوستی کی آخر آمد ...ادامه مطلب

  • روزهایی که با خودم دوستم

  •   مدت هاست که اینجا چیزی ننوشتم. بیشتر روزها چیزهایی روی لب تاب نوشتم.  دوباره به روزهای خوبِ خوشحالی و نظم و انضباط و کار کردن رسیدم. روزهایی که با خودم دوستم. روزهای تلاش های کوچک برای ادامه دادن این راهِ سخت. روزهای ناامید نشدن و امید بستن به رسیدن. هر چند دور و دیر.  از روز تولدم بگویم که تو آمدی. روز قبلش آمدی. اما خسته بودی. حالت خوب نبود. هیچ نقشه ای برای تولد من نکشیده بودی. جهان تاریک بود و من گریه کردم که چرا به دنیا آمدم. روز تولدم بسیار غمگین بودم. بعد از اداره دوست سلبریتی با مهربانی زیاد زنگ زد. ب هم زنگ زد. صمیمی ترین دوست زنگ نزد.  شب قبلش بداخل,روزهایی که باید نطفه تشکیل شود,روزهایی که باید حجامت کرد,روزهایی که با تو گذشت,روزهایی که احتمال بارداری زیاد است,روزهایی که احتمال بارداری کم است,روزهایی که برای بارداری مناسب است,روزهایی که احتمال بارداری بیشتر است,روزهایی که احتمال بارداری وجود دارد,روزهایی که باید باردار شد,روزهايي كه احتمال بارداري زياد است ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها