صبح با کلمه‌های مهربان دوست باوفا شروع شد

ساخت وبلاگ

هیجان‌انگیزترینِ قسمت اینجا نوشتن همین خواندن کلمه‌هایی است که دوست باوفا نوشته است. اول اینکه پ برگشت. و من روز دوازدهم تیر برایش نوشتم بهتر است ادامه ندهیم. بعد گریه گریه و گریه. اخر شب گفتند تهران فردا تعطیل. پ زنگ زد و روز بعد صبحانه خوردیم و طولانی حرف زدیم. شاید نوشتم که مشکلات رابطه‌ی ما حل نمی‌شود و پ دوباره می‌رود و این ماجرا فقط دوستی است. چند روزی خوشحال بودم. از جزئیات هیچ‌چیز یادم نیست. 

دیروز هم‌خانه‌ی قدیم مهمانی گرفت. «و» با دوست پسرش امد. و این‌ها چقدر از من دور بودند. هم‌خانه قدیم سوپ خوشمزه پخته بود‌ و چایی با شیرینی لطیفه چه خوشحالی قشنگی بود. بعد رفتم پیش پ. پ در چند روز گذشته حوصله نداشت. دیشب گفتیم برویم پیاده‌روی. و بعد حرفمان به اینجا رسید که من پیاده‌روی دوست دارم و از حالا به بعد خودم پیاده‌روی می‌روم.

راستی بعد از تلاش دو سال و چند ماهه برای رساله قرار شد در جلسه‌ای صحبت کنم ‌‌ و این اولین حضور حرفه‌ای در فضای رشته تحصیلی است. 

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 132 تاريخ : چهارشنبه 29 تير 1401 ساعت: 13:23