چیزهایی درهم

متن مرتبط با «فردا» در سایت چیزهایی درهم نوشته شده است

برای فردا

  • پ من را تمام و کمال موافق با افکار خودش می‌خواهد. طور عجیب و غریبی دوستش را تحسین می‌کند. دوستش ادم دل‌مرده‌ای است که آنقدرها کار خاصی نکرده و نمی‌کند. این نظر من است البته. برای دوستش احترام قائل بودم اما او خودخواه و مغرور است. بگذریم. درباره‌ی ماجرای حجاب با پ چالش دارم. راستش در چهل سالگی نمی‌توانم بپذیرم یکی به من بگوید که نمی‌فهمم خیابان خطرناک است. یکی که نفهمد رنج و گرفتاری زن بودن چطور است. مهم نیست. این هفته خسته و کلافه و افسرده بودم و پ کاری نکرد. تازه از دوستش دلجویی کرد. به من حمله کرد که چرا با دوستش بحث کردم. انگار مثل همیشه جز خودم کسی را ندارم. این اخر هفته خوب نبود. بی‌حوصله و دلمرده گذشت. می‌شد جور دیگری باشد. فردا را بسازیم. نه از آن ساختن‌های اساسی. چیزی در حد نان و پنیر صبح، چای و شیرینی گردویی، کمی خواندن، کمی ترجمه، کمی نوشتن، کمی ورزش. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از امروز و فردا

  • دوباره تنهایی؟ نمی‌دانم. و کاش بتوانم دوباره دنیای خودم را بسازم و فقط به خودم تکیه کنم. فردا تا ظهر روی رساله کار می‌کنم. بعد وقت دکتر روانپزشک دارم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • برای فردا: روز خوب و مهربانی باش

  • پنجره را محکم بستم. حوصله صدای مهمانی همسایه را نداشتم‌ دخترها و پسرها از سرزمین دیگری امدند. از سرزمینی آزاد که در آن دختران می‌توانند با صدای بلند بخندند. سرزمینی که در آن یکی مثل من لازم نیست مرتب فتیله‌ی صدایش را پایین بکشد. گاهی به‌صورت عجیبی دلم می‌خواهد بمیرم. چیز تازه‌ای پیدا نمی‌کنم. هیچ چیز تازه‌ای. همه‌ی شورها و دلگرمی‌ها در قلبم خاکستر می‌شوند‌. هیچ امیدی پیدا نمی‌کنم. از هر لحظه‌ای بیزار می‌شوم. صدای فن حمام می‌آید و صدای سکوت شب. دلم کمی مهربانی می‌خواهد و بی‌خیالی. بی‌خیال عالم و ادم بودن. نگران هیچ چیز نبودن. فردا روز بهتری است؟ نمی‌دانم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از شبی که فردا و پس‌فردایش تعطیل است

  • نه که خودم را سرزنش بکنم اما این سبک زندگی من نیست. این‌همه شلوغی، قرارهای مسخره، پول کافه و اسنپ. باید زندگی جمع‌وجورتر خودم را دوباره شروع کنم. باید با آ به تصمیم درستی برسم‌. بی‌حوصله‌ام. و فقط داستان و کار خوشحالم می‌کنند. پیاده‌روی و تنهایی. خانه‌ی خودم. حوصله‌ی هیچ‌کس و هیچ‌چیز را ندارم. دلم خوابی طولانی می‌خواهد. و صرفه‌جویی می‌کنم. و دور دوست و معاشرت را خط می‌کشم. راه خودم را می‌روم. قول می‌دهم. همین. پ گفت برو یک شوهر مهندس پیدا کن لازم نباشد کار کنی. دلم گرفت. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فردا روشن تر و قشنگ تر است

  • در اداره فقط نوشتم. شاید ده صفحه.. و این خیلی لذت بخش بود. دیشب دندان درد داشتم. صبح نبود و این حسابی خوشحالم کرد.. دیشب نماز خواندم. برایم آرامش آورد.. صبح زود بیدار شدم. ورزش حالم را خوب کرد. عصر با س و دوست سالخورده و شوهر س به تئاتر رفتیم. کافه رفتن با دوست سالخورده هیجان انگیز بود. در خیابان راه رفتیم. حالا هم خوشحال به خانه برگشتم. فردا بیشتر و بهتر می نویسم. نوشته شده توسط ستاره در 22:48 |  لینک ثابت   • , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها