نه که خودم را سرزنش بکنم اما این سبک زندگی من نیست. اینهمه شلوغی، قرارهای مسخره، پول کافه و اسنپ. باید زندگی جمعوجورتر خودم را دوباره شروع کنم. باید با آ به تصمیم درستی برسم. بیحوصلهام. و فقط داستان و کار خوشحالم میکنند. پیادهروی و تنهایی. خانهی خودم. حوصلهی هیچکس و هیچچیز را ندارم. دلم خوابی طولانی میخواهد. و صرفهجویی میکنم. و دور دوست و معاشرت را خط میکشم. راه خودم را میروم. قول میدهم. همین. پ گفت برو یک شوهر مهندس پیدا کن لازم نباشد کار کنی. دلم گرفت.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 107