چیزهایی درهم

متن مرتبط با «نگرانم واسه تو» در سایت چیزهایی درهم نوشته شده است

وقتِ تولد

  • هفته‌ی گذشته قشنگ بود. یک‌سال گذشت. هفته‌ی تولدم بود. خوشحالی دویده بود زیر پوستم. جشنی باشکوه در قلبم. چهارده سال گذشت. از جایی زیر صفر شروع کردم و ذره‌ذره جلو آمدم. این جایی که هستم جای خاصی نیست. اما خوشحالم. با خودم مهربانم. حس می‌کنم آدم قدرتمندی هستم. حس می‌کنم توانستم کمی از آن چیزی که در سرم بود برای خودم فراهم کنم. حس می‌کنم با وجود همه‌چیز این روزها را دوست دارم. حس می‌کنم از نگاه نامربوطِ بقیه سال‌ها گذشته و حالا آدم‌ها مهربان‌ترند.البته گاهی حس‌های تلخی هم هست. فکرِ تنهایی مامان. فکرِ زندگی پ. دیروز مامان گفت تنها هستم و حتی نمی‌توانم تا جلوی درِ خانه بروم. دوباره ترسِ اینکه چطور باید تنها زندگی کند در سرم چرخید. فکرِ عذاب وجدانی که همیشه بود: پفیوز بودم که خانواده را با رنج‌های غریبش گذاشتم و آمدم دنبال رویاهایم.فکرِ بابا و زندگی و مرگ دلگیرش. خودم را دوست دارم و از هستی به‌خاطر همه‌چیزهای خوب ممنونم. پ خیلی وقت‌ها برایم خوشحالی درست کرد. خیلی چیزها را از او یاد گرفتم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کی از تو نظر خواست؟

  • نوشتند: «وقت کنم تمام دلواگویه‌هات رو بخونم قظعن بهتر میتونم بهت مشاوره بدم ولی عجالتن بگرد و یک تراپیست مجرب بالینی ک با روش طرحواره درمانی کار کنه پیدا کن!»اول اینکه: دل‌واگویه؟دوم: ک؟ نوشتن یاد بگیرید بعد اظهارفضل کنید.بعد هم: کی از شما نظر خواست؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تو هم به کن فکر می‌کنی؟

  • شد هفت روز. هفت شب. چهل و هشت نفر پیام واتس‌اپی فرستادند هیچ‌کدام تو نبودی. بله به من فکر نمی‌کنی و من وقت راه رفتن در تاریکی، در خیابان شریعتی، روی آن پل هوایی ِترسناک با خودم حرف می‌زدم: مگر همه‌ی زندگی چیزی جز همین بود؟ نه. بیشتر وقت‌ها آنچه می‌خواستم نبود. بعد انگار که با کلمه‌ها حودم را بغل کنم. به خودم حق می‌دهم. می‌گویم شاید تمام شد. شاید دوباره روشن‌تر بیینی. به هر حال این رنج توست و یکی این‌همه رنج پاشیده به سر تا پای تمام این روزها و شب‌ها. و حس نخواستنی بودن رهایم نمی‌کند. بعد در خیابانِ تاریک مرتب به خودم می‌گویم:دروغه. تو خواستنی هستی.خلاصه اقای محترم تو بی‌رحم و بی‌مسئولیت بودی. خاطره‌ی تاریکی درست شد. نمی‌دانم شاید این یکی را هم زمان کمرنگ و بی‌رنگ کند. تو بمان با دگران. من؟ تنها، ساکت،بی‌پناه و خیلی غمگین. کاش همه‌چیز طور دیگری بود. خسته‌ام. کاش می‌توانستم شش ماه بخوابم. از سرم می‌گذرد تو هم به من فکر می‌کنی؟ و بلافاصله می‌گویم نه معلومه که نه. راستی خانم شوریده پیدا شد :-)) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • حرف زدن با تو کسل کننده هم هست

  • بوسیدن تو در قلب تاریخ زیبا بود. نباید خیلی بودنت را برای خودم بزرگ کنم. همین که هستی خوب است اما باید قبول کنم هر اتفاقی ممکن است بیوفتد. باید قبول کنم شنیدن اخبار مزخرف بی بی سی از حرف های من برایت مهم تر است. باید قبول کنم مال من نیستی و برای زندگی من نیامدی. باید قبول کنم خانه و زندگی دیگری داری. باید قبول کنم تنها هستم. یوگا برایم آرامش عجیبی آورده است. آرامشی که مدت های زیادی از آن اثری نبود. خوبم. در تلاشم با خودم در صلح باشم. حسود نباشم، اهمیت چندانی به نظر و فکر بقیه ندهم، انتظار نداشته باشم کسی، من و دنیایم را بفهمد. دوست دارم درباره کارم تصمیمات تازه ای بگیرم. سالهاست که هیچ لذتی از کارم نمی برم. یکی از آرزوهایم رسیدن به کاری که بتوانم با علاقه به آن بپردازم. حتی خودم را وقفش کنم. لذت ببرم. گره ای باز می کنم، به کاری بیایم. امتحانات نزدیکند. باید درس بخوانم. رویاهایم را جدی تر از همیشه دنبال می کنم و می دانم روزهای روشن و آفتابی به زودی از راه می رسند. مدت هاست چیزی ننوشتم. دلم برای کلاس خوبِ نوشتن تنگ شده است. از اغتشاشات این روزها بگویم، اصلا سر درنمیاورم چه خبر است. نمی دانم این ها بطور دقیق چه کسانی هستند و چه می خواهند. اما از اینکه این وضعیت ادامه پیدا کند می ترسم. منتظر هیچ انقلابی نیستم و جز حرکت تدریجیِ عاقلانه راهِ دیگری برای هیچ نوع تغییری سراغ ندارم. نوشته, ...ادامه مطلب

  • روز تولدم

  • امروز روز تولدم است. و من مثل بقیه روزهای تولدی که تا به حال داشتم دلم گرفته بود. سه شنبه پیش به دندانپزشکی رفتم و هفته ای پر از درد شروع شد. درد دست بردار نبود. آنتی بیوتیک و مسکن های مختلف کمی کمک کردند تادر نهایت نجات پیدا کنم. حالا بهترم اما گلو درد دارم. گلودردی که از شنبه شروع شد. بی پولی همیشه اذیتم کرده و باعث شده حس کنم در قفسم. خواهرها آمدند و من پول نداشتم. همه چیز با غصه و دلتنگی گذشت,تولدم ...ادامه مطلب

  • ص برایم تولد گرفت

  • سه شنبه به خانه ص رفتم. لباس ها در ماشین لباسشویی ریخت. کیک تولد خرید. حرف زدیم. بی حال و خسته بودم. چهارشنبه به خانه رفتم. پنج شنبه و جمعه در خواب و استراحت گذشت. دیروز اداره نیامدم و به کارهای خانه رسیدم. امروز کارها تمام می شوند. به دانشگاه می روم تا کمی از شرایط ثبت نام خبر دار شوم.نوشته شده توسط ستاره در 19:16 |  لینک ثابت   • ,برایم,تولد,گرفت ...ادامه مطلب

  • از گلوی من دستاتو بردار

  • به اندازه قبل دوستش ندارم و این گفتن ندارد. دلتنگش نمی شوم و این کمی غصه دارم می کند. عاشق شدم و حالا حس می کنم چیز زیادی از عشقی که آنقدر بزرگ بود باقی نمانده.. دلتنگم.. دلم رفیق و دوستی می خواست برای حرف زدن.. برای اینکه بفهمد چقدر تنها و غمگینم.. دیشب فقط یک ساعت خوابیدم. بی خوابی به جانم افتاد, ...ادامه مطلب

  • نگرانم

  •   دوست قدیمی پدرش باید فردا عمل جراحی بکند. عمل نگران کننده ای به نظر می رسد. برایم نوشته بود از همه چیز این زندگی خسته است. دلم پر از غصه شد. زنگ زدم جواب نداد. برایش با تلگرام صدایم را فرستادم ندید. نگرانش هستم. کاش این روزها زودتر برایش بگذرد. تو امروز هم نبودی. فکر های پیچیده ای کردم. درباره خودم تو، زندگی، رابطه. ترسیدم. جدایی برایم سخت است. تو حرف جدا شدن نزده ای اما همه چیز سخت تر شده. به نظر می رسد سخت تر هم می شود. نگرانم.   ,نگرانم,نگرانم صنما,نگرانم نگرانم،نگران خودمم,نگرانم واسه تو,نگرانم مرتضی پاشایی,نگرانم امین حبیبی,نگرانم نباش,نگرانم نباش من حالم خوبه,نگرانم محمد یاوری,نگرانم شعر ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها