چهارشنبه بود

ساخت وبلاگ

تا رسیدم این تلفن کوفتی زنگ خورد. و ما فقط دوستیم. و من فقط خودم و کتاب‌ها و خوندن و نوشتن رو دارم. توقعی از هیچ‌کس نیست.

فکر می‌کردم روز خوبیه‌. مضطربم. کارت بانکی رو جا گذاشتم‌. پول نداشتم‌. خواهر سیصد تومن به حسابم ریخت. برای جایی رزومه فرستادم. جز خودم و کتاب‌ها چیزی نیست.

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 19:40