بابا کمی بهتر است. م س آمده. قرار است هر هفته بیاید. با هم بیرون رفتیم آش خوردیم و حرف زدیم. هفته بعد برای کشیدن دندانم به دندانپزشکی می روم. شجاعت بی نظیری پیدا کرده ام. دیگر تحمل این دندان پوسیده را ندارم. حالم امشب بهتر است. چیزی نخواندم. فیلم هم ندیدم. زبان هم هیچ. اما خندیدم و سعی کردم روزهای تاریک را فراموش کنم. خواهر برایم نوشت دوستم دارد.
چیزهایی درهم...
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 298