همکارها قیافه گرفتهاند. حالا چرا؟ رییس گفته کار من را که بلد نیستند پس غر نزنند و کار خودشان را انجام بدهند. خانمها قیافه گرفتهاند. برای من که اهمیتی ندارند. بروند گم شوند. من کار خودم را میکنم. همینطور آهسته جلو میروم شاید خورشید از پشت ابرها بیرون بیاید.
چیزهایی درهم...
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 183