صدای من را از یک شب بارانی می شنوید

ساخت وبلاگ

 

گاهی همه چیز تمام می شود. تق تق دکمه های لب تاب را دوست دارم و صدای کتری روی گاز. صدای دیگری نیست. البته گاهی صدای رعد و برق. مثل همین لحظه. باران می بارد. و من دلتنگم. تو خیلی دوری. دور شدی. آنقدر که حالا در زندگی من ناپیدایی. چند روز پیش پرسیدم می شود بگویی من در زندگی تو چه نقش دارم؟ گفتی دوست. من از آن روز از این کلمه متنفر شدم. من دوست هیچ کس نیستم. هیچ کس دوست من نیست. به همین تاریکی. به همین دلتنگی. برای دوستم نوشتم خسته شدم از بس هیچ جا هیچ ارزشی نداشتم. در خانه، محل کار، جامعه، رابطه و ...

صدای باران اضافه شد به صدای تق تق و کتری. خلاصه حرف های امشب اینکه نیستی و شاید من زیادی تو وهمه چیز را جدی گرفته ام. 

 

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 211 تاريخ : شنبه 4 آبان 1398 ساعت: 11:47