چیزهایی درهم

متن مرتبط با «نگرانم نباش من حالم خوبه» در سایت چیزهایی درهم نوشته شده است

دویدن حالم را بهتر کرد

  • دوغ ماهشام را دوست دارم. چند دقیقه دویدن حالم را بهتر کرد. راه رفتم فکر کردم. مثل تمام وقت‌هایی که مذهبی بودم وقت غصه به مسجد می‌رفتم گوشه‌ای می‌نشستم و با خدا حرف می‌زدم. آن مسجد خیابان مولوی. آن روزهای نوجوانی و آن روزهای سخت که همین دیشب خواهر گفت چطور گذراندیم؟ تو از آن طوفان‌ها گذشتی. حالا نشستی غصه می‌خوری که چرا کسی توجهی به تو ندارد؟ مگر قبل‌تر کسی توجهی به تو داشت؟ همیشه همین بود. از کدام برنامه و قدم کسی حمایت کرد؟ از انتخاب علوم انسانی؟ از فوق لیسانس خواندن در تهران؟ از کاری که دوست داشتی انجام بدهی؟ فیلم؟ شغل؟ رابطه؟ نوشتن؟ دکترا خواندن؟ تنها زندگی کردن؟ خانه عوض کردن؟ رساله دکتری نوشتن؟ همه‌ی این‌ها با دست خالی و تنها انجام شد. بقیه زندگی هم همین است.داستان کوتاهی می‌خوانم و می‌خوابم. فردا روز روشن‌تری است. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از کامنت‌ها

  • نوشتند چقدر عجیبی تو. چند سالته؟ چیم عجیبه؟ چه فرقی می‌کنه چند سالمه؟ خیال کن هزار سال. خیال کن بیست و چند سال., ...ادامه مطلب

  • کامنت بی‌معنی نگذارید

  • نوشتند می‌تونم ناخن‌تون رو ببینم؟ نه خیر. ادم باشید., ...ادامه مطلب

  • خوش به حال من

  • خوش به حال من که نوشتن بلدم. می‌دانم که بلدم., ...ادامه مطلب

  • خوبم خوشحالم و تا صفحه نود خواندم

  • رسیدم به صفحه نود. کاش هر روز یکی دو ساعت بخوانم. یکی دوساعت ترجمه کنم. الان خوبم. از اشفتگی دیشب بیرون آمدم. انگار که برگشته باشم به پنج سال پیش و بخواهم پنج‌سنبه‌ای بیرون از زمان بسازم‌. تصمیم سکوت عملی شد. افرین و باید ادامه داد. باز هم می‌خوانم. خوشحالم. مهم‌ترین خبر تغییر ساعت کار تا سوم شهریور. از این بهتر نمی‌شود.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • صدای من را از یک شب بارانی می شنوید

  •  گاهی همه چیز تمام می شود. تق تق دکمه های لب تاب را دوست دارم و صدای کتری روی گاز. صدای دیگری نیست. البته گاهی صدای رعد و برق. مثل همین لحظه. باران می بارد. و من دلتنگم. تو خیلی دوری. دور شدی. آنقدر ک, ...ادامه مطلب

  • صدای من را از یک روز بهتر می‌شنوید

  •  صبح با صدای تو شروع شد. با صدای مهربان تو. بعد از چند روز فاصله و دلسردی. , ...ادامه مطلب

  • منتظر خورشید هستم تا از پشت ابرها بیرون بیاید

  •  همکارها قیافه گرفته‌اند. حالا چرا؟ رییس گفته کار من را که بلد نیستند پس غر نزنند و کار خودشان را انجام بدهند. خانم‌ها قیافه گرفته‌اند. برای من که اهمیتی ندارند. بروند گم شوند. من کار خودم را می‌کنم. همینطور آهسته جلو می‌روم شاید خورشید از پشت ابرها بیرون بیاید. , ...ادامه مطلب

  • خوشحالم

  •   باید از همه فاصله بیشتری بگیرم. خودم، مامانم، خودم. مامانم، چیز بیشتری برای پناه بردن نیست. چیزی نیست که مال خودم باشد. شاید زندگی همین تنهایی است. همین که کسی نمی ماند. همین که باید در وقت نامعلوم , ...ادامه مطلب

  • همین حالا خوب و خوشحالم

  • آرامشم را پیدا کردم. بهتر و بیشتر از قبل می نویسم.  امروز اداره خبری نبود. کمی نوشتم. اوضاع بهتر از قبل است. عصر به خانه آمدم دوش گرفتم و به کافه شاپ نزدیک خانه رفتم. دوست قدیمی از مالزی آمده بود. دیدنش رویاهایم را یادم آورد. بعد از ده سال همدیگر را دیدیم.  به خانه آمدم. خانه به شدت احتیاج به نظاف, ...ادامه مطلب

  • از گلوی من دستاتو بردار

  • به اندازه قبل دوستش ندارم و این گفتن ندارد. دلتنگش نمی شوم و این کمی غصه دارم می کند. عاشق شدم و حالا حس می کنم چیز زیادی از عشقی که آنقدر بزرگ بود باقی نمانده.. دلتنگم.. دلم رفیق و دوستی می خواست برای حرف زدن.. برای اینکه بفهمد چقدر تنها و غمگینم.. دیشب فقط یک ساعت خوابیدم. بی خوابی به جانم افتاد, ...ادامه مطلب

  • برای دوستی که اسمش من است

  •   با اسم «من» کامنت گذاشته و نوشته: بلاگستان یجورایی مثه کوچه های خاکی یزد میمونه - هر رهگذری پا نمیذاره توش- هرکسی قدر کاهگل و خاک رو نمیدونه ... خیلی موافقم.. همینطوری است. کاش چیز بیشتری درباره اش می دانستم. اسم یا آدرس وبلاگش. اینجا را خیلی دوست دارم. برایم تمرین نوشتن است. وقتی می نویسم یاد می گیرم زندگی و جزئیات را بهتر ببینم. تاریخ زندگی خودم با همین نوشتن های ساده یادم می ماند. دوست های تازه پیدا می کنم. مهم تر از همه اینکه نوشتن درمان است. همین که می نویسم آرام تر می شوم و دنیا و خودم را بهتر می فهمم.   ,شعر برای دوستی که مرده ...ادامه مطلب

  • نگرانم

  •   دوست قدیمی پدرش باید فردا عمل جراحی بکند. عمل نگران کننده ای به نظر می رسد. برایم نوشته بود از همه چیز این زندگی خسته است. دلم پر از غصه شد. زنگ زدم جواب نداد. برایش با تلگرام صدایم را فرستادم ندید. نگرانش هستم. کاش این روزها زودتر برایش بگذرد. تو امروز هم نبودی. فکر های پیچیده ای کردم. درباره خودم تو، زندگی، رابطه. ترسیدم. جدایی برایم سخت است. تو حرف جدا شدن نزده ای اما همه چیز سخت تر شده. به نظر می رسد سخت تر هم می شود. نگرانم.   ,نگرانم,نگرانم صنما,نگرانم نگرانم،نگران خودمم,نگرانم واسه تو,نگرانم مرتضی پاشایی,نگرانم امین حبیبی,نگرانم نباش,نگرانم نباش من حالم خوبه,نگرانم محمد یاوری,نگرانم شعر ...ادامه مطلب

  • چیزهای کوچکی که ممنوع نیست!

  •   تنها چیزهایی که می شود نوشت این هاست: بانک همه پولی که در حسابم بود بخاطر اقساط عقب مانده برداشت. حالا هیچ پولی ندارم :-) قرار بود چیزهایی که نوشتم سر و سامان بدهم فردا معلمم ببیند که تا همین حالا گرفتار کارهای دیگر بودم. کارهایی مثل حرف زدن با م ب که به نظر می رسد عاقبت بخیر شده و از روزهای تاریک شبانه روزی نجات پیدا کرده. از همه چیز این دنیا می ترسم. بیشتر از هر چیزی از سرطان. مادرزن همکارم سرطان دارد. امروز برایمان از روزهای سختی گفت که می گذراند.  راستی آقای بداخلاق از یادداشت کوتاهم خوشش آمد.   ,چیزهای کوچکی که خوشحالت می کند,چیزهای کوچکی که باعث خوشحالی میشوند,چیزهای کوچکی که باعث خوشحالی میشن ...ادامه مطلب

  • من منتظر روزهای خوب هستم

  •   قرار است دوست مهربان قدیمی بیاید. چند خط اینجا می نویسم تا این دو روز خوبی که گذشت یادم بماند. تو آمدی. حرف زدیم و من متوجه شدم گاهی زیاده روی می کنم. تو هم فهمیدی که من به چه چیزهای فکر کردم و دلخور بودم. خلاصه حرف زدن باعث شد همدیگر را بفهمیم و فاصله زیادی که این اواخر درست شده بود را از بین ببریم.  دیروز با هم به فضای قشنگی رفتیم که خیلی نمی خواهم اینجا در موردش توضیح بدهم. تو رفتی. دوست قدیمی می آید. زندگی روزهای بهتری دارد. من منتظر روزهای خوب هستم.  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها