مهرجویی و همسرش

ساخت وبلاگ

شنبه اضطراب و دلشوره ی گنگ. ناهار یتیمچه برده بودم اداره. عصر کتاب خواندم. رمان خیلی جالبی تمام شد. امیدوارم بتوانم درباره اش بنویسم. امروز؟ شوکِ خبرِ کشته شدنِ مهرجویی. نه از لحاظ اهمیتِ مهرجویی. که راستش لااقل پانزده سال است که از ایشان فیلمی ندیدم. منکر اهمیتشان هم در تاریخ سینمای ایران نیستم. آنچه فکرم را درگیر کرد نحوه کشته شدن او و همسرش بود. روبرو شدنِ دختر نوجوان با صحنه ی قتل و تجربه از دست دادن پدر و مادر آن هم اینقدر خشن. سوال مهم؟ چرا؟ چرا باید مهرجویی را به قتل برسانند؟ و این سوال تا شب در سرم چرخید. عصر قهوه، شیرینی نارگیلی، یوگا، منیزیوم، قرص اضطراب، کار دوباره روی مقاله ای که چند بار عدم پذیرش گرفته. راستش حالا که این ها را می نویسم بهترم.

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 1:07