برای اولینبار مهمانی گرفتیم. ک و ز آمدند. تهچین و خورشت ترشواش درست کردم. حالم خوب بود. خانه را مرتب کردیم. حال خوبی بود. خوشحال بودم. از بهترین روزهای زندگی بود. شام خوردیم. عکس گرفتیم. چیز کیک و چای خوردیم. شب بارانی در خانهای تمیز. صبح بارانی و بیدار شدن در خانهی تمیز. صدای باران. هوای خوب. یخچالی پر از خوراکی.
حس خوبِ فردای شبِ مهمانی. امروز هم سکوت و ارامش و خواب و خوشحالی بود.
امسال خیلی کم کار کردم. سال بعد باید جدیتر کار کنم.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 20