هفتهی پیش بهخاطر آ اضطراب بدی داشتم. برایم اهمیتی ندارد. اما آشفتگیاش حالم را بد کرد. دوشنبه؟ بالاخره کمی ارامش پیدا شد. قهوه خوردیم. رفتیم کافه تولد ح. برایش کولهپشتی گرفتیم و کیک هویج. شب خوبی بود. خوش گذشت. خوشحال بودم. سهشنبه یوگا. یوگای منظم خوشحالم کرده. سبک شدم. چهارشنبه عصر رفتیم باغفردوس فیلم دیدیم. خوش گذشت. پنجشنبه ظهر رفتیم رستوران بلوار و خوش گذشت. صبح پنجشنبه پیش ناخنکارم رفتم. ناخنها بنفش شدند. فضای آنجا خوب بود. خوشحال بودم. پنجشنبه عصر رفتیم تئاتر. خوشحال بودم. جمعه ماکارونی پختم. جمعه عصر با ر، ما، و دوستِ ر رفتیم کافه و بعد رستوران رشتی. این چند روز خوب بودم. زنده بودم.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 45