«خسته شدم از بس تک و تنها دویدیم...»
ببین عزیزم یه صفحه بزن دوباره بنویس. چقدر این جمله رو خوب میفهمم. من از هشتاد و هشت اینجا تنها بودم. شاید فقط پ بود. دورهی کوتاهی که دوست بودیم. دوستش داشتم و انگار دوستم داشت. اما باهم بودنمان همان شعر قیصر امینپور است: وسعتی به قدر ما دو تن/ گر زمین دهد زمان نمیدهد.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 16