عصرهای جمعه دلگیرند. از صبح روشن و شاد بودم. نمی دانم چه شد که به قعر تاریکی سقوط کردم. البته برای چند ساعتی. حالا بهترم. دمنوش گل گاوزبان هست و پولکی اصفهان. کتاب خواندنی دارم. و می خواهم کمی به کار پایان نامه برسم. هفته بعد روشن است.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 233