یه هفته تازه

ساخت وبلاگ

سه شنبه عصر خوراک لوبیا پختم. غروب رفتم خونه برادر س.. شب درباره ش نوشتم. غم انگیز بود. بخاطرشون غصه خوردم. نوشته رو بچه ها خوندند و زیاد خوششون نیومد.

چهارشنبه عصر با م ص رفتیم نمایشگاه نقاشی.. راه رفتم.. کله پاچه خوردیم. ولیعصر رو تا نزدیک خونه پیاده اومدم.. همسایه گفت می تونم خونه ش رو که بازسازی شده است اجاره کنم.. ذوق کردم.. پنج شنبه خونه رو تمیز کردم.. غذای خوشمزه پختم.. مرغ با سبزیجات.. تو اومدی.. غر زدم.. سر ماجرای خونه غصه خوردم.. دلم می خواست یه خونه شیک و مرتب  داشته باشم.. عصر غمگین بودم. خواهر کوچیک بخاطر استفاده کردن از لینک کانالش عصبانی شد.

جمعه به خونه م ص رفتم.. تو رو بیشتر از قبل دوست دارم.. اما مشکلاتت نگران و غصه دارم می کنند. کاری نمیش ه کرد.. دیشب رمان طولانی رو نصفه گذاشتم و بی خیال خوندنش شدم.. امروز یه روز تازه است.. یه روز خوب برای ساختن یه هفته خوب..

نوشته شده توسط ستاره در 9:10 |  لینک ثابت   • 
چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : هفته,تازه, نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 226 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 13:49